همیشه برده...خواه تو...
همیشه مات....خواه من....
بچین دوباره میزنیم....
سفید تو...سیاه من....
ستاره های مهره و....مربعات روز و شب...
نشسته ام دوباره رو به روی قرص ماه من
پیاده را دو خانه تو و من یکی... نه بیشتر
همیشه کل راه تو...همیشه نصف راه من...
تمسخر و تکان اسب و اندکی درنگ...
تو نگاه و دست بر پیاده...بازهم نگاه من...
یکی تو و یکی من و یکی تو و یکی نه من...
دوباره روسفید تو
دوباره روسیاه من.!
دوباره شاد لذت نبرد تن به تن تو و
دوباره شرمسار ارتکاب این گناه من
تو برده ای و من خوشم که در نبرد زندگی
تو هستی و نمانده ام دمی بدون شاه من!
تاریخ : جمعه 92/1/23 | 2:33 عصر | نویسنده : انـــــار بـــــانـــو | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.